1_ خیزش ها و تحولات پائیز و زمستان 1357 که به سرنگونی رژیم شاه انجامید، فرصت گرانبهایی برای خلق کرد فراهم ساخت.
سرنگونی رژیم شاه و پایان “پهلوی”ها به عنوان یکی از سرکوبگران و عاملان اصلی کشتار جنبش های آزادیخواهی کردستان، قاتلان “سمکو شکاک” و قاضی محمد و به خون کشاندن جمهوری کردستان و جنبش مسلحانه سال های 1346 و 1347 و به زندان افکندن نسل نوین مبارزین چپ و سوسیالیستی و پایمال کردن حقوق ابتدایی یک ملت، خونی تازە در رگ های مردم کردستان، و جنبش آزادی خواهی و آرزوهایش جاری کرد. امیدی دیگری در دل ها کاشت. شوک و ضربە کاری به جنبش کردستان و هر تلاش و مبارزەای در راە کسب حقوق ملی مردم کردستان در روزهای 10 فروردین 1326 و سال های 1338 و سپس 1346 و 1347 و چندین دهە حاکیمت دیکتاتوری شاە جای خود را به امید به نیروها و جنبش و چشم انداز نوین می داد.
2_ کردستان پس از سرکوب و درهم شکستن “جمهوری کردستان در مهاباد” و علی رغم استراتژی پیگیر شاه و شونیسم حاکم در انکار هویت ملی و حقوق شان، تحولات چشمگیری به خود دید که رژیم شاه عاجز از سدکردن آن بود. این تحولات سیمای کردستان و مفهوم و محتوی جنبش آزادی خواهی اش را دگرگون و بیش از پیش مدرن تر، امروزی تر، حق طلبانەتر و جذاب تر و مردمی تر می ساخت.
3_ مشارکت نسبتا دیرهنگام و قابل فهم کردستان در جنبش سرنگونی رژیم شاه مانع از حضور میلیونی مردم کردستان نشد. امید به درهم شکستن یکی از سرکوبگران خلق کرد در خاورمیانه، امید به برپایی جنبشی نوین و اتحاد ضروری مردم کردستان در راهپیمایی ها و اجتماعات و شعارها و فراخوان ها موج می زد.
4_ از بطن و تب و تاب جنبش کردستان در ماەها و هفتەها و روزهای منتهی به بهمن 57 کاملا هویدا بود که کردستان مسیری متفاوت از آن چە از “نوفل نوشاتو” صادر می شد و بخش اعظم جنبش سرنگونی را به تدریج به زیر عبای خود کشاند، طی می کند و هیچ سنخیتی با هم ندارند. بذر آگاهی و خودآگاهی ملی با گرایشات قوی انساندوستانە، برابری خواهی و چپ و سوسیالیستی پراکندە می شد و توقعات عمومی و فرهنگ جامعە را بالا می برد. پتانسیل و نیروی شگرفی در حالا رها شدن و جنبش سیاسی عمیقی در حال نشو و نما بود که در شش ماهە اول پس از سرنگونی شاه خود را نمایان ساخت.
5_ اما این تنها کردستان نبود که تحولات بهمن 57 برایش فرصت و مقطع بسیار باارزشی خلق کرد که دشمنانش به همان اندازە به تکاپو افتادند تا این فرصت را از وی دریغ دارند و آن را بر ضد خود بدل سازند. سران جمهوری اسلامی، مدافعان “تمامیت ارضی” و ایدئولوگ های شونیسم دیرین در اتحادی نامقدس و نانوشتە از همان فردای 22 بهمن علیە کردستان و جنبش نوین آن و فرصت پیش آمدە در ارکستری نه چندان موزون شوم ترین آواها را گستاخانە و بدون شرم به صدا درآوردند.
6_ در مقابل سران تازە به قدرت رسیدە و مدافعان “تمامیت ارضی”، سازمان های چپ و سوسیالیستی و جنبش آزادی خواهی پرقدرتی که برخلاف جمهوری اسلامی شکل گرفتە بود، به حمایت از کردستان و خواستەهایش برخواستند. با یورش و لشکرکشی های جمهوری اسلامی به کردستان نه تنها در سراسر ایران به دفاع قاطعانه از کردستان و خواستەها و جنبشش پرداختند که در مقاومت مسلحانه بسیاری از فعالین و کادرها و رهبران این سازمان ها فداکارانه مشارکت داشتند و شماری از آنان جانشان را فدا کردند. سنگر کردستان در دفاع از آزادی به امر واقع تبدیل شد. در یک سو کردستان نماد آزادی و مقاومت در برابر ارتجاع اسلامی و سوی دیگر جمهوری اسلامی بنیانگدار استبداد و سرکوبگر آزادهای بدست آمدە. همانگونە که “کوبانی” به نماد پیکار و نبرد برای انسانیت و آزادی در سراسر جهان تبدیل شد.
7 _ تحولات مقطع 57 هم بستر مساعدی برای رشد و خیزش مجدد جنبش کردستان فراهم ساخت و هم این جنبش را از هر لحاظ دگرگون ساخت. جنبش سیاسی ماەهای نخست حاکمیت اسلامی، نوروز خونین سنندج، تحریم و بایکوت خیمەشب بازی رفراندم 12 فروردین 1358، ظهور و حضور زنان کرد در جنبش در ابعادی وسیع، تشکل های زنان، کارگران، جمعیت های دمکراتیک، کوچ مردم مریوان و راهپیمایی طولانی میان شهرها، فعالیت احزاب، راهیپمایی ها و اجتماعات فراوان، خلق آثار ادبی و هنری و سرودهای انقلابی و سیاسی، پیوند با احزاب و جنبش های سراسری و آغاز پیوندهای گستردەتر در خاورمیانه و جهان، آیندە جنبش کردستان و مقاومت مردمی را که با تهدیدهای دائمی حکام اسلامی روبرو بود، رقم می زد.
8_ این تحولات، و حضور جریانات چپ و سوسیالیستی که کومەلە به بانفودترین آن تبدیل شد، جنبش کردستان را از قالب سنتی، از یک شکل محدود مبارزە مسلحانه و از انحصار مردان بیرون آورد. به مشارکت مستقیم تودەهای مردم در امر مبارزە، در سرنوشت سیاسی و افت و خیزهای آن معنای عملی بخشید. به نقش یگانە مبارزە مسلحانه در کردستان خاتمە داد و مبارزات سیاسی تودەای را پردامنە کرد. نقش احزاب را دگرگون ساخت. احزاب و جریانات چپ و سوسیالیستی ظهور کردند که نهایتا پس از وقایع و تحولات سال های اولیە، کومەلە به نماد و به سمبل و به پیشتاز سیاست و حرکت نوین در جنبش کردستان تبدیل شد.
سیمای جنبش کردستان از آن چە سرکوبگرانش در دهەهای گذشتە می خواستند نشان دهند، تغییر ماهوی کرد. جنبش کردستان به جنبشی سیاسی و مقاومت ملتی تحت ستم بدل شد که سمپاتی و حمایت و پشتیبانی نیروهای مردمی و آزادیخواهان را نسبت به خود برانگیخت. ارزش های دمکراتیک، انسانی، برابری خواهانه، دوری جستن و طرد هرگونە کینە ملی و مذهبی، بالا رفتن و ارتقا نقش زنان در جنبش، در مقاومت مردمی، در زندان ها و میادین اعدام، در نبرد پیشمرگانه و در احزاب، کردستان و جنبش آزادی خواهانەاش را وارد دوران نوینی ساخت.
9_ بیش از سە دهە و نیم از حاکمیت رژیم اسلامی و لشکرکشی به کردستان، اگرچە با انبوهی از زهرپراکنی دروغین از همان فردای 22 بهمن به کردستان تاختند، اگرچه با نوروز خونین سنندج و کشتار شهر قهرمان سنندج و بالاخرە با فتوای خمینی در روز 28 مرداد 1358 برای لشکرکشی به کردستان، جنگ تمام عیار، سراسری و بی رحمانەای را علیە کردستان و جنبش نوین آغاز کردند و اگرچە چندین دهە سرکوب و اعدام و آوارگی و زندان و بمباران سراسر کردستان و مردمانش را به شدت مورد یورش قرار داد و به بها قربانیان فراوانی تمام شد، این جمهوری اسلامی و کارنامە ننگینش است که برای این رژیم بجا ماندە است. نام و آوازە جمهوری اسلامی به عنوان رژیمی سرکوبگر با مقاومت مردم کردستان زبانزد جهانیان شدە است.
10_ کردستان و جنبش ملی و آزادی خواهانەاش پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی و علیرغم چندین دهە سرکوب و لشکرکشی، اشغال نظامی، اعدام های صحرایی و ….. به مراتب سرفرازتر و نیرمندتر و با چشم انداز روشن تری گام برمی دارد. تحولات اجتماعی چند دهە اخیر در کردستان که خود متاثر از تحولات وسیع تر در ایران و خاورمیانە و جهان است، این جامعە را از هر لحاظ دگرگون ساختە است. جغرافیای سیاسی جنبش کردستان بسی پهناورتر از اوایل روی کارآمدن جمهوری اسلامی است. سرکوبگری جمهوری اسلامی که با نیات و اهداف خفەکردن جنبش آغاز شد نه تنها به اهداف فوق نیانجامید که دامنە و سرزمین و جمعیت جنبش کردستان را چندین برابر کردە است. جنبش های نوین اجتماعی در کردستان، جنبش زنان، کارگران و دانشجویان همجوار و همگام با جنبش ملی آزادی خواهی، این جنبش را غنی تر و به آن محتوی و مضمون عمیق تر، دمکراتیک تر و انسانی تر بخشیدە است.
در درون جنبش کردستان وجود احزاب متعدد، وجود گرایشات و استراتژی جداگانه به تقابل های پرباری سیاسی و بالابردن آگاهی عمومی و تحمل دگراندیشان کمک کردە است. گرایشات ضد دمکراتیک، که متاسفانە اوایل به تقابل های نامیدانه و حتی جنگ داخلی انجامید ناچار از عقب نشینی شدەاند و تکرار آن دشوار به نظر می رسد.
جنبش کردستان از “جنبشی پیشمرگانه در کوەها” به سوی جنبش سیاسی وسیع و پردامنە و تودەای میلیونی گام نهادە است. عقب نشینی های مبارزە مسلحانه و افت موقت آن، نە تنها جنبش را از تب و تاب نینداخت که موجبات مشارکت وسیع مردمی و حضور جنبش های اجتماعی گوناگون را مهیا ساخت. شورش های گستردە در دو دهە گذشتە در کردستان که عرصە نبرد مسلحانه چندان فعال نبودە است این ادعا را تائید می کند.
رهبران نامی و ماندگار در کردستان ظهور کردند که نام و آوازەشان از مرزهای کردستان فراتر رفتە است. صدها و هزاران کادر و چهرە سیاسی و پیشمرگانه آفریدە است که منبع الهام و شناسنامە تلاش های سرسختانه و فداکارانه و جسورانەای هستند. نام صدها زندانی مقاوم زن و مرد، نام مادران فراوانی که قلب شان با لحظە لحظە این جنبش می تپید، نام نبردهای دشوار پیشمرگانه، نبردهای انفرادی در سیاەچال های رژیم، نام و آوازە و طنین سرودهای اعدامیان در میادین تیر بر فراز جنبش کردستان می درخشد و به سیمای انسانی این جنبش، به حقانیت و به محبوبیت آن افزودە است.