تأملی بر منطق مخالفت برخی از براندازان با حمله نظامی به جمهوری اسلامی
مقدمە (صورت مسلە)
در این روزها کە تب حملە واکنشی اسرائیل بە جمهوری اسلامی و جدی تر شدن تقابل این دو در عرصە حملات نظامی و هدف قرار دادن نقاط قوت یکدیگر و بە ویژەتر بعد از حملە وعدە صادق ٢ کە جمهوری اسلامی با قریب بە ٢٠٠ موشک بە اسرائیل حملە کرد و همە جهان و بە ویژەتر مردمان ایران منتظر واکنش قهری قوی و جدی اسرائیل و مورد حملە قرار دادن مراکز حساس نظامی و اقتصادی جمهوری اسلامی هستند، عموما مردم بە دو طیف موافقان و مخالفان حملە نظامی اسرائیل بە جمهوری اسلامی هستند. گروە اول کە تلکیفشان مشخص است اما در طیف دوم شامل موافقان، منتقدین و مخالفان جمهوری اسلامی می شود کە کمی مسلە را پیچیدە می کند. مخالفت طرفداران و موافقان و حتی بە درجات منتقدین جمهوری اسلامی از حملە نظامی اسرائیل بە مراکز و زیرساختهای اقتصادی و نظامی این رژیم قابل فهم است، اما اینکە عدەای از مخالفان و براندازان جمهوری اسلامی تحت هر علت و عنوانی مخالف این حملات هستند جای سوال و محل تامل است. بیشتر این افراد زیر لوای مخالفت با جنگ و بە اصطلاح صلح طلبی، مخالف این حملات هدفمند هستند. نکتە قابل تامل این است کە این افراد خود را برانداز و مخالف جمهوری اسلامی می دانند. قصد این نوشتە هرگز سادە کردن صورت مسلە و یا تحریف مخالفان حملە نظامی بە تاسیسات و مراکز حساس اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی نیست، آن جمهوری اسلامی کە در مدت قریب بە نیم قرن گذشتە ملیونها جان و زندگی مردمان ایران را تباە کردە است، بلکە بە چالش کشیدن استدلال و منطقیست کە آنها در مواجە با این مسلە بە آن دخیل بستەاند است.
در همین ابتدا این نکتە را متذکر شوم کە؛ ١. جنگ جمهوری اسلامی با اسرائیل بە هیچ وجە جنگ مردم ایران با اسرائیل نیست و بر این عقیدە نیستم کە جنگ _بە معنای کلاسیکی جنگ کە طرفین نیروی نظامی را در خاک یک دیگر پیادە کنند_ رخ دهد، بلکە بیشتر بە زد و خوردهای هوای و از راه دور خواهد بود. ٢. حملات احتمالی اسرائیل نە بە درخواست و نە برای نجات مردم ایران (از چنگ رژیم جمهوری اسلامی) بلکە در راستای تامین امنیت خود و از بین بردن یک تهدید بزرگ است کە طی دەهەهای گذشتە سعی در درستکردن تهدیدات امنیتی علیە مردم و کشور اسرائیل بودە است. بنابراین مخالفت و یا استقبال مردم ایران از حملات هدفمند اسرائیل نقشی تعیین کنندە در ارادە دولتمردان اسرائیلی ندارند.
در کشور ایران بعد از انقلاب سال ٥٧ و سرنگونی رژیم پادشاهی، یک حکومت مذهبی توتالیتر شبە فاشیستی اسلام شیعی بر تخت قدرت نشست. اولین و مهمترین رسالت این حکومت نە عمران و آبادانی مملکت ایران و نە تلاش برای رفاە و آسایش مردمش بلکە صدور انقلابش بود بە سایر جهان و برای این هدف تمام امکانات کشور از ثروتها انسانی گرفتە تا طبیعی سرزمینی و زیرزمینی و پولی را صرف این هدف غایی کردە است کە دستاوردی جز ویرانی و تباهی زندگان و مردگان ٤٥ سال گذشتە ایران نبودە است.
دقیقا یک سال پیش در ٧ اکتبر در نتیجە حملات وحشیانە و تروریستی گروە تروریستی حماس بە شهروندان کیبودسهای اسرائیلی کە بیش از ١٤٠٠ زن و مرد و کودک و نوجوان در یک فستیوال موسیقی بە فجیع ترین شکل ممکن قتل عام شدند و بیش از ٢٠٠ نفر بە گروگان این گروە در آمدند، معادلات منطقەای و بەویژەتر تقابل رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتیش با اسرائیل وارد مرحلە نوینی شدە است.
مردم ایران در مدت ٤٥ سال گذشتە و بە ویژەتر در ٥ سال گذشتە چند قیام وسیع و قوی علیە جمهوری اسلامی انجام دادند و از جملە قیام آبان ٩٦، آذر ٩٨ و انقلاب زن زندگی آزادی بعد از کشتە شدن ژینا مهسا امینی (دختر کرد سقزی) اما هر در جریان هر کدام از این قیامها هزاران تن در کف خیابانها با گلولە جنگی نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی و کشتە شدند و یا با تفنگهای ساچمەای صدها و هزاران نفر را نقض عضو کرد، دەها هزار نفر را دستگیر و زندانی و چندها تن را اعدام کرد و بە ویژە تر در دو سال گذشتە چند هزار نفر را اعدام کردە است. این در حالی است برهمگان مبرهن است کە توان مردم علی رغم تمام همبستگی و از خود گذشتگی هایشان، زورشان بە جمهوری اسلامی نرسیدە است. حال اینک در یک تقابل بین المللی برای اولین بار کشوری با توان نظامی بالا و در اثر تقابل با سیاستهای جنگ طلبانە این رژیم در منطقە و بە درجاتی در انتقام و از بین بردن خطر دوبارە شدن فاجعە ٧ اکتبر تهدید بە حملە هوای بە مراکز و تاسیسات حساس نظامی و اقتصادی جمهوری اسلامی کردە است و در واکنش بە این تهدید دو طیف مذکور پدید آمدەاند.
در ادامە بە محاسن تضعیف نیروی سرکوب جمهوری اسلامی از طریق مورد حملە قرار گرفتن هدفمند مراکز و تاسیسات نظامی و اقتصادی این رژیم و خلق فرصتی تاریخی و طلایی برای مردمان آزادیخواە ایران برای تسریع در فروپاشی و پایان بخشیدن بە ٤٦ سال حکومت دیکتاتوری، توتالیتر و فاشیست مذهبی جمهوری اسلامی خواهم پرداخت؛
۱. ماهیت جمهوری اسلامی و وابستگیش به زیرساختهای نظامی و امنیتی:
رژیمهای دیکتاتوری و توتالیتر بر ساختارهای نظامی و امنیتی پیچیده تکیه دارند تا از طریق سرکوب مخالفان و کنترل عمومی قدرت خود را حفظ کنند. رژیم جمهوری اسلامی نیز از طریق نهادهایی مانند سپاه پاسداران و سرویسهای اطلاعاتی به شدت وابسته به این ساختار است. حمله نظامی هدفمند به این زیرساختها اقتصادی و نظامی میتواند توانایی سرکوب رژیم را به سرعت تضعیف کند و آن را از پای درآورد. بر سرکار ماندن جمهوری اسلامی مرهون وجود اسلحە و پول برای نیروهای سرکوبگرش بودە است. در صورت مورد حملە قرار دادە شدن این دو زیرساخت (اقتصادی و نظامی) از این رژیم صلب ابزار اصلی سرکوب می شود و این شاید مهمترین فرصت تاریخی برای مردمان ایران باشد. این حتی در مقابل یک خیزش عمومی گستردە مردم علیە این رژیم کە حتی بە سرنگونی این رژیم هم بانجامد هم می تواند کم هزینەتر باشد. یا حتی می تواند بە فرصتی برای یک حرکت ترکیبی از حملە نظامی خارجی هدفمند با یک جنبش اعتراض مردمی را فراهم کند. فراموش نکنیم کە جمهوری اسلامی با استفاده از نهادهای نظامی و امنیتی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به سرکوب گسترده مردم پرداخته است و اگر این نهادها تضعیف شوند، امکان ادامه سرکوب و کنترل رژیم کاهش مییابد، که در نتیجە میتواند فضای بیشتری برای جنبشهای اعتراضی و خواست مردم برای دموکراسی فراهم کند.
٢. تضعیف قدرت نظامی و اقتصادی رژیم:
مراکز حساس و استراتژیک یک رژیم دیکتاتوری شامل زیرساختهای نظامی، امنیتی و اقتصادی است که بقای آن رژیم را تضمین میکند. حمله هدفمند به این مراکز میتواند به کاهش توانایی رژیم برای سرکوب مردم و مداخله در امور داخلی و منطقهای منجر شود. با تضعیف این بخشها، رژیم ممکن است کنترل خود را بر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی از دست دهد، که به نفع مردم و جنبشهای اعتراضی است.
٣. افشای ناتوانی رژیم در حفظ امنیت داخلی:
حمله به مراکز حساس و استراتژیک میتواند ناتوانی رژیم در حفاظت از زیرساختهای حیاتی و مردم خود را افشا کند. طی سالهای اخیر جمهوری اسلامی تمام ناکارامدی و بدبختی و سیە روزی مردم را با “داشتن امنیت” توجیە کردە است، اما حملە هدفمند موفق بە زیرساختهای حیاتی امنیتی، نظامی و اقتصادی، ضعف این رژیم را در پوشالی بودن آنچە کە توان خود در حفظ امنیت را عیان می کند و این ناتوانی ممکن است به بیاعتمادی عمومی و تضعیف بیشتر پایههای مشروعیت رژیم منجر شود و بتواند در مقایسە با انقلاب ژینا از قشر خاکستری جامعە ایرانی را بە عناصر فعال تغییر و دگرگونی نظام سیاسی حاکم بر ایران را منجر شود.
٤. سادگیطلبی در مخالفت با جنگ:
گروههایی که به بهانه مخالفت با جنگ از رژیمهای دیکتاتوری حمایت میکنند، اغلب از پیچیدگیهای سیاسی و انسانی وضعیت آگاه نیستند. این افراد ممکن است متوجه نباشند که در بسیاری از موارد، خود رژیم با استفاده از ابزارهای سرکوب، خشونت و جنگ داخلی مردم را تحت فشار قرار داده است. در حالی که مخالفت با جنگ اصولاً صحیح است، حمایت از رژیمهایی که خود مسبب اصلی خشونتها و نقض حقوق بشر هستند، به معنای نادیده گرفتن جنایات و سرکوب آنها است.
٥. کاهش تلفات انسانی در مقایسه با انقلابهای مردمی:
تاریخ نشان میدهد که انقلابهای مردمی، بهویژه در رژیمهای سرکوبگر، اغلب به خشونت گسترده و جنگ داخلی منجر میشوند. برای مثال، انقلابهای در سوریه و لیبی نمونههایی از این روند هستند که تلفات انسانی بالایی داشتند و به بیثباتی و جنگ داخلی منجر شدند. در مقابل، حملات هدفمند خارجی که زیرساختهای نظامی و اقتصادی رژیم را هدف قرار میدهند، به دلیل دقت و محدودیت در دامنه، احتمال کمتری دارد که به تلفات گسترده غیرنظامیان منجر شود و به فروپاشی سریعتر و کنترلشدهتر رژیم کمک میکنند.
٦. ایجاد فرصت برای گذار سریعتر به دموکراسی:
با توجه به اینکه رژیمهای توتالیتر به شدت به ساختارهای نظامی و اقتصادی خود وابستهاند، تضعیف این بخشها از طریق حملات خارجی هدفمند میتواند به فروپاشی سریعتر رژیم و جلوگیری از بروز هرجومرج یا خلأ قدرت کمک کند. در چنین شرایطی، نیروهای دموکراسیخواه و مخالف رژیم فرصت خواهند داشت تا در یک فضای نسبتاً امنتر و بدون فشار شدید نظامی یا امنیتی، ساختارهای جدید حکومتی ایجاد کنند. تجربههای تاریخی مانند مداخله ناتو در صربستان یا حتی حملات محدود علیه زیرساختهای عراق پیش از سقوط صدام حسین، نشان میدهند که چنین رویکردی میتواند منجر به فروپاشی سریعتر دیکتاتوری شود.
٧. حمایت بینالمللی و مشروعیتسازی برای مداخله خارجی:
حمله نظامی هدفمند توسط یک کشور خارجی مانند اسرائیل، به شرط آن که بر اساس دلایل مشروع و انسانی، با دقت بالا، برنامهریزی دقیق، و هماهنگی با جامعه جهانی صورت گیرد میتواند حمایت بینالمللی را نیز به همراه داشته باشد. این حمایت میتواند به جلوگیری از گسترش بیثباتی منطقهای و کمک به بازسازی پس از سقوط رژیم کمک کند.
٨. قربانیان اصلی این رژیم (جمهوری اسلامی) مردم هستند:
باچشم پوشی از ذکر جزئیات مصیبتها، اما اشارە بە این نکتە ضروریست کە در دوران حکومت ۴۵ ساله جمهوری اسلامی در ایران، میلیونها زندگی تحت فشارهای اقتصادی، سرکوب سیاسی و اجتماعی و سیاستهای خصمانە و جنگ افروزیهای بیهودە و بی حاصل نابود شدهاند و مسبب تمام سیە روزیهای امروز مردمان ایران نیز همین رژیم است. در این شرایط، حمله به این رژیم و رژیمهای که بهصورت سیستماتیک به سرکوب مردم میپردازند، برعکس صلح طلبی های نارس سطحی مشکوک، بهعنوان فرصتی برای مردم است تا از فشارها و ظلمهایی که سالها تحمل کردهاند، رهایی یابند.
نتیجهگیری:
البتە کە باید در حمله به مراکز استراتژیک رژیم _کە سبب تضعیفش در برابر مردم می شود_ باید توجه داشت که این نوع اقدامها نیاز به دقت و تحلیل دقیق دارند تا از پیامدهای ناخواسته مثل تلفات غیرنظامیان و آشفتگی داخلی جلوگیری شود، اما نادیدە گرفتن خشونت سیستماتیک رژیم جمهوری اسلامی علیە مردمان ایران و تباهی ملیونها جان و زندگی در طول عمر این رژیم جنایت پیشە توتالیتر از طرف جمعی زیر لوای صلح طلبی در خوشبینانەترین حالت سادەلوحی و فریبی بیش نیست. بە هر بهانەای (صلح طلبی، ضد جنگ بودن، چپ و راست و مسلمان و… بودن، طرفدار حق مردم فلسطین بودن و…) در صف حمایت از این رژیم در آمدن اجعاف و ظلم نابخشودنی در حق مردمان ستمدیدە، دادخواە و آزادیخواە ایران است و در مقابل آمادگی برای تضعیف این رژیم در نتیجە حملات هدفمند نظامی محدود بە زیرساختهای نظامی، امنیتی و اقتصادی جنگی عادلانە در متوازن کردن قدرت مردم در برابر نیروی سرکوبگر رژیمیست کە از قعر تاریخی تاریک برخواستە و همچون بختکی بر سر مردمان ایران در این عصر آوار شدە است.